قالب وبلاگ خیابان های نورانی بخشی از دیالوگ های سریال مدار صفر درجه



همه چی از** لعیا زنگنه**

بیوگرافی و فیلم های لعیا زنگنه

سرگرد بهروز فتاحی (پیر داغر) هنگام بازجویی از زینت الملوک جهانبانی (لعیا زنگنه):

خودکرده را تدبیر نیست!... یه قانون ابدی وجود داره... خانم زینت الملوک!...

وقتی زنی نخاد، هیچ مردی نمی تونه و تو نخاستی!...

اون وقتا تو دنبال یه بهانه می گشتی!... پدرتم همین طور!...

مگه نه اینکه همایون پناهم جزو عمله جات حکومتی بود،

اما مسئله در اساس چیز دیگه ای بود!...

اشتهای سرکار عالی زیاد و من لقمه بی مقداری بودم

و تو مثل یه شکارچی بی رحم و حریص دنبال

یه طعمه چرب و چیلی بودی!...

یه مرد متنفذ! یه مرد متمول!...که با کمک پولاش بتونه

آشیانه پوسیده اشرافیت قجری تو رو سر پا نگه داره!...

مرد!... تو گفتی مرد؟!...

مگه تو این شهر ویرون مردی هم پیدا می شه!...

این حرفو حالا می گی!...

اما اون وقت موقع جور دیگه ای فکر می کردی!...

چرا؟!... چون از نظر من، موجود خودخواهی مثل تو

زیبایی زن بهش اجازه می ده روی هر قولی پا بذاره!...

وجدان، شرف و اخلاقو نادیده بگیره!... اونم صرفا به دلیل زیبایی!...

به همین خاطره که از اون وقت از هر زن زیبایی متنفرم!...

زن زیبا!... بگو زن بدبخت!...

چه زود یادت رفت، زن بدبخت که به خاطر یار نو، رخت نو،

حتی حاضر نشدی کوچکترین توضیحی بهم بدی!...

اونم به مردی که قبلا خطابش می کردی:

مرد من!... سرور من!... عزیز دل خسته من!...

اما وقتی یار تازه ای پیدا شد،

تنها بهم گفتی این مشکل توئه!... من انتخابمو کردم!...

باشه!... به پات افتادم!... من، التماست کردم!... زار زدم!...

اونم من!... مغرورترین آدم این خراب شده!... گفتم بیشتر فکر کن!...

اما تو دست رد به سینه ام زدی،

می خاستی خردشدنمو ببینی که دیدی!...

پس حالا باید خیلی خوشحال باشی که نفرینت کارگر شد!...

خوشحال!... خوشحالی برای مردی که نه از لذت زندگانی نصیبی برده،

نه از آرامش مردگان چه معنایی می تونه داشته باشه!...

زخمی که بر دلم نشوندی،

به حدی عمیقه که هیچ چیزی تسکینش نمی ده!...

همایون پناه دیشب مرد!...

اما من همون شبی مردم که در کنار خونه ای

که حجله تو نو آراسته بودن،

تا اذان صبح، زیر رگبار بارون ایستادم و گریستم!...

از اون وقت دیگه از بارش بارون هم متنفرم!...

هیچ مردی دنبال یه زن واقعی نیست!...

همتون پی زنی هستید که تو خیالاتتون می سازید!...

یه ضعیفه که به وقتش براتون معشوقه گری کنه، به وقتش پخت و پز،

به وقتش مثل یه مادر تر و خشکتون کنه!...فقط همین!!!...

کاش قبل ازدواج با مردی که به قتلش رسوندی،

این فلسفه بافیا رو می کردی!.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 25 مرداد 1392ساعت 20:8 توسط آرمان رستمی|


آخرين مطالب
» <-PostTitle->

Design By : RoozGozar.com